حرف های مگو

حرف هایی که باید ی جایی بگی بنویسی تا صندوقچه دلت سرریز نکنه

حرف های مگو

حرف هایی که باید ی جایی بگی بنویسی تا صندوقچه دلت سرریز نکنه

تنها در دانشگاه

يكشنبه, ۵ مرداد ۱۳۹۳، ۰۹:۱۳ ق.ظ


  مکان : دانشگاه- آزمایشگاه

  زمان :روز قبل از عید فطر ساعت 9 صبح

 

  مشاهدات:

   کسی در دانشگاه دیده نمیشود نه از استاد خبری هست و نه دانشجو،

   چند خدمتکار مشغول نظافت همین و بس

                      

 علت مراجعت به دانشگاه:

   تبادل اطلاعات با استاد و اخذ راهنمایی از ایشان جهت ادامه مسیر (در واقع برای اینکه خودم ر به استاد   نشون بدم و بگم من دارم کار میکنم خیالتون راحت)

     شنیدن نظراتشون راجع به گزارشی که فرستاده بودم (خوندن نخوندن خوب بوده نبوده)

 

 توضیحات:

    قرار ملاقات از قبل تعیین شده بود فقط من یادم رفت دیروز یاداوری کنم

    استاد جون بچه هات امروز بیا ،نیای خستگی راه از تنم بیرون نمیره ها

 

 

القصه

  استادامروز تشریف نیاوردند.ظاهرا حالشون خوب نبود

  در نتیجه

  من مانده ام تنهای تنها

  من مانده ام تنها میان سیل غم ها

  

 

نتیجه گیری:برای سلامتی همه اساتید دعا کنیم به نفع خودمونه 

      

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۵/۰۵
یک دانشجو

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی