دلم گرفته خیلی تنهام
احساس میکنم خالی هستم
و ی گوشه ای از این دنیا رها شدم
ای خدا
نجاتم ده از این همه غم
در کام طوفان ماندم سرگردان
برس بر دادم ای نور ایمان
به تو رو کردم با چشمی گریان
من بی تو هیچم
ابر بارانم دور از یارانم
رها کن یارب از این زندانم
نمانده طاقت بر جسم و جانم
ببخش از رحمت سر و سامانم
من بی تو هیچم
پسرم گفت:
ای کاش ادم ها در داشتند درشون رو باز میکردی کارهاشون میریخت بیرون کار میکردند
میگم مامان چه فایده داشت
میگه هروقت حوصلم سر میرفت در رو میبستم نتونی کار کنی کلا قفل میکردم
من چی بگم؟؟؟
سجاد پرسید آدم ها وقتی مردند سنشون صفر میشه؟
من گفتم نه مامان تو همون
سنی که مردن باقی میمونن با همه خوب و بدی هایی که کردن
با همه تصوری که نسبت به خودشون و دنیای اطرافشون و خدا و پیغمبر پیدا کردن
خدایا دست ما را این دنیا و ان دنیا بگیر
پسرم گفت:
مامان از استادات خوشم نمیاد چون هر روز صبح تو رو مجبور میکنن بری پشت لپ تاپ کلی کار بهت میگن
این دفعه که اومدم دانشگاه ...
دیروز خبرها رو گوش میدادم
نیم ساعت خبر 21 مربوط بود به جنگ هایی که توی غزه و لبنان و عراق به پا شده
واقعا ناراحت کننده بود
استریوتایپ:معتقد به ان هستید یا قربانی ان؟؟
ما انسانها، برای تحلیل و قضاوت سریعتر، روشی جالب، کاربردی و البته خطرناک را آموختهایم: طبقهبندی!
این مرد است. او زن است. این ترک است. او شیرازی است. این ایرانی است. او خارجی. این متولد ماه فروردین است. او متولد ماه مهر.
طبقهبندی، هم سرعت قضاوت ما را افزایش میدهد، هم به ما احساس «شناخت بهتر محیط» را میدهد.
مکان : دانشگاه- آزمایشگاه
زمان :روز قبل از عید فطر ساعت 9 صبح
مشاهدات:
کسی در دانشگاه دیده نمیشود نه از استاد خبری هست و نه دانشجو،
چند خدمتکار مشغول نظافت همین و بس