حرف های مگو

حرف هایی که باید ی جایی بگی بنویسی تا صندوقچه دلت سرریز نکنه

حرف های مگو

حرف هایی که باید ی جایی بگی بنویسی تا صندوقچه دلت سرریز نکنه

۹ مطلب با موضوع «روزمرگی ها» ثبت شده است


بالاخره از پروپوزال دفاع کردم

استاد مدعو خیلی گیر داد و از فرض هایی که نکرده بودم ایراد گرفت و دو تا حرف اشتباه رو هم به ما غالب کرد

یعنی هر چی توضیح دادم برنتافت

استاد هم که صم بکم

انتظار بیشتر نداشتم

ی استاد دیگه بیشتر راهنمایی کرد

کلا هیچ کس نفهمید حرف حساب من چیه فقط ترجیح دادن خستگی هاشون رو سر من خالی کنند

بی خیال

ایشالله روز دفاع جبران میشه

خدایا به امید تو

برسون سه چهار تا مقاله توپ روی همه کم شه

ایشالله

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۳ ، ۱۴:۰۶
یک دانشجو

چند وقته اساسی درگیر این پروپوزال شدم

هنوز شروع نشده خسته شدم اخه هر چی جلو میرم کل دیدم عوض میشه و دوباره از اول شروع به نوشتن میکنم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۹۳ ، ۱۹:۵۵
یک دانشجو

به سلامتی وارد شهریور شدیم


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۳ ، ۱۹:۵۶
یک دانشجو
غم یک دوست

چندروز پیش مطلع شدیم یکی از دوستان خانوادگی مبتلا به سرطان شدن
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۳ ، ۱۸:۵۵
یک دانشجو

دلم گرفته خیلی تنهام

احساس میکنم خالی هستم

و ی گوشه ای از این دنیا رها شدم

ای خدا

نجاتم ده از این همه غم

در کام طوفان ماندم سرگردان

برس بر دادم ای نور ایمان

به تو رو کردم با چشمی گریان

من بی تو هیچم

 

ابر بارانم دور از یارانم

رها کن یارب از این زندانم

نمانده طاقت بر جسم و جانم

ببخش از رحمت سر و سامانم

من بی تو هیچم



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۹۳ ، ۱۹:۰۹
یک دانشجو

پسرم  گفت:

ای کاش ادم ها در داشتند درشون رو باز میکردی کارهاشون میریخت بیرون کار میکردند


میگم مامان چه فایده داشت

میگه هروقت حوصلم سر میرفت در رو میبستم نتونی کار کنی کلا قفل میکردم


من چی بگم؟؟؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۹۳ ، ۰۰:۲۷
یک دانشجو

سجاد پرسید آدم ها وقتی مردند سنشون صفر میشه؟


من گفتم نه مامان تو همون

سنی که مردن باقی میمونن با همه خوب و بدی هایی که کردن

با همه تصوری که نسبت به خودشون و دنیای اطرافشون و خدا و پیغمبر پیدا کردن


خدایا  دست ما را این دنیا و ان دنیا بگیر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۳ ، ۲۳:۵۹
یک دانشجو

پسرم گفت:

مامان از استادات خوشم نمیاد چون هر روز صبح تو رو مجبور میکنن بری پشت لپ تاپ کلی کار بهت میگن

این دفعه که اومدم دانشگاه ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۳ ، ۱۲:۲۹
یک دانشجو


  مکان : دانشگاه- آزمایشگاه

  زمان :روز قبل از عید فطر ساعت 9 صبح

 

  مشاهدات:

   کسی در دانشگاه دیده نمیشود نه از استاد خبری هست و نه دانشجو،

   چند خدمتکار مشغول نظافت همین و بس

    

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۳ ، ۰۹:۱۳
یک دانشجو